" خوش باش که هرکه راز داند .. داند که خوشی، خوشی کشاند ... تلخش چو بنوشی و بخندی در ذات تو تلخی ای نماند ... " . . , ...ادامه مطلب
حکایت چند روز قبل، دقیقا همان حکایتِ همیشگیِ اشتباه در فهم دینامیک دنیا بود. مثل قوم لوط که ابر عذابِ ویران کننده ی بَرکَننده را، ابر مهربانِ باران زای سازنده می پنداشتند و با رقص و شادمانی آن را به نظاره نشسته بودند. مثل آن شعر سایه که می گفت: "گفتم که مژده بخش دل خرّم است این/ مست از درم درآمد و دیدم غم است این! ... " . . نیاز به آیه های والضحی ست این روزها ... . بخوانید, ...ادامه مطلب
راستش حتی در این کشاکش مشکلات و ناکامی ها، هرگز پشیمان نیستم از بازگشت به وطن. و شوقم اگر از روز اوّل بیشتر نباشد کمتر نیست! بگذار هرچه هم اغیار می خواهند به طعن بگویند. لکن آنقدر سرشارم از عشق به مس, ...ادامه مطلب
اوّل زبانست که باید ساکت شود. کلمات خودشان را در سکوت طوری دیگری به انسان می نمایند. و مفاهیم از کالبد کلمه خارج می شوند. سپس ذهن است که ساکت می شود. تا تصاویر در جای خودشان بایستند و جریان سیّال و ج, ...ادامه مطلب
پیشتر شعری از بیدل را برای سنگ لحد انتخاب کرده بودم که در نهایت وسعت بود. اولّین بار آن را از ساعد باقری شنیدم. "وحشیِ دشتِ معاصی را/ دو روزی سر دهید/ تا کجا خواهد رمید؟/ آخر، شکارِ رحمت است!". آرامش, ...ادامه مطلب
او در این روزهای همیشه، با وجود شلوغی های غیرمعمول، به چنان رقّت قلبی رسیده بود که با هر نوستالژی به اشک می نشست. با شعر کودکان ارتباط برقرار می کرد و حتی اخیراً یک خط از ترانه ی کودکانه ای دل او را شکسته بود. با اینکه از نزدیک ترین هایش هم نسبتاً دور شده بود، به نحو عجیبی آنچنان با غریبه و آشنا دلش نزدیک بود که پای درد دل یک پیرمرد مدّت ها نشسته بود و مقا, ...ادامه مطلب
" دوستی داشتیم که از ابتدایی با هم همکلاس بودیم. در کنکور در سراسر ایران نفر ششم شد، بعد هم شد کارمند عالیرتبه شرکت نفت. خب مثل بقیه آدمها مرد. در بهشت زهرا یک نفر آمد بر جنازهاش نماز میت خواند و رفت. اصلا کسی نبود جنازهاش را از زمین بلند کند، بگذارد داخل آمبولانس. من مطمئنم دیگر هیچکس سر خاکش نرفته است. دو هفته بعدش داشتم از در خانهاش رد میشدم، دیدم چراغش روشن است. یعنی وارث بلافاصله رسیده بود! این رفتاری است که دارد با آدمیزاد میشود. این آدم فوقالعاده بود. بینظیر بود. اما اصلا کسی دنبال آدم نمیگردد. همه ما اینطوریم. آدمها غریب و بیپناه ماندهاند. دارند در خودشان میپوسند ... . مدتهاست در جواب دعوتها یک کلمه میگویم. سالها پیش کشف کردم این عبارت خیلی مفید است. میگویم «انشاءالله!» این یعنی دست من نیست. یکی دیگر باید اراده کند. اگر نشد، از چشم من نبینید. چند تا از این جملهها هست. یکی هم این است که وقتی میپرسند حالتان چطور است؟ میگویم «بهتر از این نمیشود.» همه فکر میکنند این یعنی همه چیز در بهترین حالت است اما یک معنی دیگری هم دارد، که یعنی دیگر هیچ امید بهبودی نیست ... . با همه خوشبینی که من به جوانها دارم، روند کار طوری است که بشر دارد به یک سمت و سوی خاصی کشیده میشود. درکل جهان دارد به عمد و حسابشده کوشش میشود که مردم به زندگی روزمره و آب و علف خودشان, ...ادامه مطلب
" و ضرّی لایکشفه الا رافتک ... و غلّتی لا یبردها الا وصلک ... " و بدحالی ام را جز مهر تو نگشاید .. و سوز دلم را جز وصل تو فرو ننشاند .. . مناجات مفتقرین/ صحیفه ی سجّادیه ..,عکس های فقیرانه,متن های فقیرانه,جمله های فقیرانه,داستان های فقیرانه,حرف های فقیرانه,دل نوشته های فقیرانه,خانه های فقیرانه,نوشته های فقیرانه,شعر های فقیرانه,فقیرانه ترین خانه ها ...ادامه مطلب