شمر شناسی ...

متن مرتبط با «می روم اما بدان یک سنگ» در سایت شمر شناسی ... نوشته شده است

چون دست نمی دهد وصالش، دست من و دامن خیالش ...

  • مثل آنها که سال ها در جزیره ای دور افتاده به انتظار نشسته اند .. گرفتار خودشان بوده اند همه ی این مدّت را .. و ناگهان در دوردست سایه ای در افق پدیدار می شود ... همینطور حیران و سرگشته و مشتاق و منتظر .. در قفس خیال تو/ تکیه زنم به انتظار/ تا که تو بشکنی قفس/ پر بکشم به سوی تو .. . . زیرکی بفروش و حیرانی بخر! . بخوانید, ...ادامه مطلب

  • کنون به جز دلِ خوش هیچ در نمی باید ...

  • یک سکانس بی نظیر هست در فیلم In Bruges، طرف بعد از کلّی کلنجار رفتن با خودش، به خاطر اشتباهی که کرده ست در شلیک تصادفی به یک بچه، تصمیم می گیره با یک تیر خودش رو خلاص کنه. در شهری به نام بروژ در بلژیک. که با دوست و همکارش مجبور شدن برای مدّتی برن اونجا. در همون حال که تفنگ رو گذاشته روی شقیقه ش، می فهمه دوست صمیمی ش از پشت داشته بهش شلیک می کرده. مکالمه ی اون سکانس این رورها برام تکرار می شه ... .. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • پاییز می گذشت در کوچه های سبز ...

  • حکایت چند روز قبل، دقیقا همان حکایتِ همیشگیِ اشتباه در فهم دینامیک دنیا بود. مثل قوم لوط که ابر عذابِ ویران کننده ی بَرکَننده را، ابر مهربانِ باران زای سازنده می پنداشتند و با رقص و شادمانی آن را به نظاره نشسته بودند. مثل آن شعر سایه که می گفت‌: "گفتم که مژده بخش دل خرّم است این/ مست از درم درآمد و دیدم غم است این! ... " . . نیاز به آیه های والضحی ست این روزها ...  . بخوانید, ...ادامه مطلب

  • زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست ...

  • " یکی را در بغداد هزار چوب بزدند. دم برنیاورد. گفتم: «چرا بانگ نکردی؟» گفت: «معشوق حاضر بود می نگرید» ... " حقیقت رضا. رکن منجیات/ کیمیای سعادت/ غزالی ... . . بخوانید, ...ادامه مطلب

  • از فسونِ عالم اسباب خوابم می برد ...

  • لک الحمد یا ذالجود و المجد و العلی تبارکت تعطی من تشاء و تمنعالهی و خلّاقی و حرزی و موئلیالیک لدی الاعسار و الیسر افزعالهی اذقنی طعم عفوک یوم لابنون و لا مال هنالک ینفع... بخوانید, ...ادامه مطلب

  • کانّی بنفسی واقفةٌ بین یدیک .. و قد اظلّها حُسن توکّلی الیک ..

  • " ای گُل نه همین معرکه ی من به تو گرم است   هنگامه ی صد سوخته خرمن به تو گرم است   ترک تو نگویم، اگرم بهر تو سوزم   چون شمع سرم تا دَمِ مردن به تو گرم است   گرم است به هم پشت رقیبان پی قتلم    ای عشق دل افروز، دل من به تو گرم است ... " .. . بعضی اشعار ذکر است. میتوان با آن بر سر سجّاده نشست. و نشست. مثل مصرع آخر همین شعر ... . بخوانید, ...ادامه مطلب

  • و در جوانی یک سایه راه باید رفت ..

  • مسیح علیه الىسلام به حواریّون گفته بود مثل مار باشید! وقتی در خود احساس ضعف میکند و در دسترس چیزی نمی یابد، چهل روز بر خود گرسنگی میدهد و به سوراخ تنگ و تاری میرود. آنگاه پوستی می اندازد و ناگهان از آن جوان بر می آید. گفته اند حداقل تا چهل سال این نشاط و جوانی ش محفوظ است. وقتی روزگار بر شما سخت گرفت، شما هم بر خودتان سخت تر بگیرید تا آن شکوفه های همیشه ی نشاط حیات من حیث لایحتسب شکفته شود. در تمرین نیستی است که پرواز آزادی می آموزد آدمی. به قول آن شعر: در عدم افکندم آخر خویش را، وارهاندم جانِ پُر تشویش را .. . . بخوانید, ...ادامه مطلب

  • تا دم آخر دمی غافل مباش!

  • " زنهار دمی غافل از آن ماه نباشی   شاید که نگاهی کند آگاه نباشی ... " . . پ.ن: ماه های لطیفِ طوفانی در پیش است بحمدالله و المنة. , ...ادامه مطلب

  • با چون خودی درافکن اگر پنجه می کنی ... می دانی؟

  • روز تولّد سی و هفت سالگی هم گذشت. اینجا خلوت تر از همیشه .. هرجای دیگر هم. او در این سال ها به چنان تجرّدی از اجتماعات رسیده بوده که گاهی فکر می کرد نزدیک است که در زندگی موفّق بشود. مثال آن داستانِ , ...ادامه مطلب

  • هوای کوی تو دارم نمی گذارندم ...

  • " به قدر نیستی تو حق ظاهر می شود " ... . . پ.ن: تمام نگرانی ها بی شک شعبه ای از شرک است. ان الله لایغفر ان یشرک به، و یغفر مادون ذلک لمن یشاء ... , ...ادامه مطلب

  • آنچه از عالم عِلوی است من آن می گویم ...

  • هرچه به وضع حاضر می نگرم، بیشتر یقین پیدا می کنم که واقعه ی بزرگ تری در راه است. واقعه ی خافضه ی رافعه ای .. و این مسیر حادثه را دیگر بازگشتی نیست. بیشتر می فهمم که عزلت گزیدن اجباری اهل دنیا برای ای, ...ادامه مطلب

  • مردان نفس به یادِ دم تیغ می زنند (1) ...

  • می خواستم بنویسم از این روزها، و حوادثی که پی در پی چو طوفان سهمگین می آید، که می توانست به وسعت خاطرات سالیان ملّتی باشد. بنویسم از عظمت سرداری که ایران و ایرانی در چندصد سال گذشته به خود ندیده بود. , ...ادامه مطلب

  • خنک آن را که می گیری که جانم مست ایشان است ...

  • در این دنیا که همه سگ دو می زنند تا چیزی بشوند، تو دنبال "هیچ" شدن باش. فانی محض شو. فرض کن مرگ حالا آمده است و تو آرام آرام هرچه داشته داده ای و تمام. نه بسته دل به هیچ کس، نه بسته جان به هیچ جا. ره, ...ادامه مطلب

  • سوز پنهان درون است این که پیدا می شود ...

  • گاهی که می پرسند چرا چون سابق نمی نویسم، یا اینکه اثر کدام نویسنده یا شاعر را دوست بیشتر دارم، پاسخ ش ریشه در یک فصل مشترک روشن دارد و آن هم "انفجار احساس" است. من سراغ نوشته ی ادبی نمی روم که تنها ت, ...ادامه مطلب

  • نه حرف سپید می زنم من نه سیاه ..

  • اساسی ترین تصویر نادرستی که از دنیا داریم اینست که ممکن است از اندوه و ناملایمات روزی رهایی یابیم. این احتمال که ممکن است سالی بگذرد و همه چیز سرجای خودش باشد و ما هم حاصل و آسوده بنشینیم. یکی سال ها, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها