هم از سکوت گریزان، هم از صدا بیزار ...

ساخت وبلاگ

از زمانی که یادم می آید همینطور بوده است. در حالت نوسان بین انزوا و شلوغی. مدّتی در تنهایی مانده ام و بعد برای گریز از انزوا به اجتماع پناه برده ام. و در ازدحام و شلوغی ها به خفگی رسیده ام و لاجرم باز مدّتی به گوشه ای خزیده ام. از ازدحام شلوغی های دونفره حتی. کسانی که می شناسند، می دانند. مثل پروانه ای که بی وقفه و بی محابا به شیشه ی پنجره می کوبد تلاش می کنم تا به تنهایی برگردم. و بعد، چون تاب عتاب انزوا را هم ندارم، بازمیگردم به شلوغی ها. و این در یک فرآیند غیرقابل باور تکرار می شود. 

نوشته های "از نو برایت می نویسم" را حذف کردم. عزیزی منتشر کرده بود و ده ها هزار نفر دیده بودند. و بعد هجوم آورده بودند. هریک به دلیلی. کسی دلسوزی می کرد. بعضی تمجید و تعریف. آن دیگری قصد آشنایی داشت. یکی مهاجرت. یکی هم صحبت. آن یکی مستند می ساخت. و عدّه ای هم مثل همیشه فحش و ناسزا. و ازین انگشت نمایی، ازین شلوغی، باید می گریختم. چاره ای نبود. با اینکه دوست دارم گوینده باشم و پشت میکروفون، از انگشت نمایی بیزارم. من صدا را، موسیقی را وقتی دوست دارم که یک نوا را به تنهایی بنوازد. نه ترکیب صداهای جور و ناجور. از ارکستر سمفونی بیزارم. به زخمه ی یک تارِ تنها، حالا هرقدر قدیمی هم، پناه می برم گاهی ... 

.

.

"مرا ندیده بگیرید و بگذرید از من/ که جز ملال نصیبی نمی برید از من/ زمینِ سوخته ام. نا امید و بی برکت/ که جز مزارع نفرت نمی چرید از من/ عجب که راه نفس بسته اید بر من و باز/ در انتظار نفس های دیگرید از من/ خزان به قیمت جان جار می زنید امّا/ بهار را به پشیزی نمی خرید از من/ شما هرآینه، آیینه اید و من همه آه/ عجیب نیست کزینسان مکدّرید از من/ نه، در تبرّی من نیز بیم رسوایی است/ به لب مباد که نامی بیاورید از من/  ... برایتان چه بگویم زیاده؟ بانوی من/ شما که با غم من آشناترید از من ... " (حسین منزوی)

.

.

شمر شناسی ......
ما را در سایت شمر شناسی ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bhabazac بازدید : 235 تاريخ : دوشنبه 23 بهمن 1396 ساعت: 8:36